اعتراف: من یک امل بودم؛ و شاید هستم!
هشت سال پیش بود. تازه شادمهر آلبوم دهاتی رو خونده بود.
تا خونهمون یه ساعت راه بود. با چهار تای دیگه از بچهها سوار بر یک پیکان داشتیم بر میگشتیم. رانندههه «دهاتی» گذاشته بود. من هم که امل بودم خفن! البته فقط در این حد که خوشم نمیاومد.
همه خوابمون برده بود یا توی چُرت بودیم. بیچاره رانندههه! گفت بابا یه حرفی بزنید یه چیزی بگید. من هم دنبال فرصت میگشتم تا این دهاتی رو توی سر راننده خورد کنم؛ بش گفتم آقای راننده! خب تو که ترانه گذاشتی صداشم تا آخر بلند کردی مگه اصلا صدای ما رو میشنوی اگه ما حرف بزنیم!
بیچاره رانندههه! حرفی نزد و صدای نوار رو کم کرد.
اما کاش بود و میدید همونی که هشت سال پیش از این نوار خوشش نمیاومد دو سه سال بعد تازه شروع کرده بود به لذت بردن از «دهاتی».
تموم شد! میتونید گریه کنید.
کلمات کلیدی :