سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعتراف: من یک امل بودم؛ و شاید هستم!

ارسال‌کننده : رائد در : 86/9/5 12:8 عصر

هشت سال پیش بود. تازه شادمهر آلبوم دهاتی رو خونده بود.

تا خونه‏مون یه ساعت راه بود. با چهار تای دیگه از بچه‏ها سوار بر یک پیکان داشتیم بر می‏گشتیم. راننده‏هه «دهاتی» گذاشته بود. من هم که امل بودم خفن! البته فقط در این حد که خوشم نمی‏اومد.

همه خواب‏مون برده بود یا توی چُرت بودیم. بی‏چاره راننده‏هه! گفت بابا یه حرفی بزنید یه چیزی بگید. من هم دنبال فرصت می‏گشتم تا این دهاتی رو توی سر راننده خورد کنم؛ بش گفتم آقای راننده! خب تو که ترانه گذاشتی صداشم تا آخر بلند کردی مگه اصلا صدای ما رو می‏شنوی اگه ما حرف بزنیم!

بی‏چاره راننده‏هه! حرفی نزد و صدای نوار رو کم کرد.
اما کاش بود و می‏دید همونی که هشت سال پیش از این نوار خوشش نمی‏اومد دو سه سال بعد تازه شروع کرده بود به لذت بردن از «دهاتی».

تموم شد! می‏تونید گریه کنید.

 




کلمات کلیدی :